
روان شناسیسلامتلیلی (عاشقانه ها)مهربانو (روابط)
ابتدا خودتان را دوست داشته باشید سپس شریک زندگی تان را ، چرا ؟ بخوانید
صدای درونی ما یکی از همراهان روزانه ما است. این صدای درونی همان گفت وگوی درونی است که به صورت مداوم در حال ارزیابی ما و رفتارهای اطرافیان مان میباشد. صدای درونی مان نشان میدهد که خود و رفتارهای خودمان را چگونه میبینیم و ارزیابی میکنیم.
برای مدت زمانی طولانی، صدای درونی من مانند یک زورگوی زشتی بود که همه جا من را تعقیب میکرد . هنگامیکه به سن نوجوانی و جوانی رسیدم، همیشه استرس داشتم. اگرچه اطرافیانم به من میگفتند که دوستم دارند؛ اما احساس ناامنی و دست پاچگی من همیشه وجود داشت. در واقع این احساسی که من داشتم، حاصل تاثیر همان زورگوی زشت بر زندگی ام بود.
« تو به اندازه کافی خوب نیستی» «تو به اندازه کافی زیبا نیستی»« نباید به خاطر حرفهای خوب دیگران که به تو میگویند، مراقب تو هستند، احساس خوبی داشته باشی؛ زیرا منظور آنها این نیست. آنها روزی میروند و به آسیب به تو میرسانند؛ زیرا تو به اندازه کافی خوب نیستی»
باید اعتراف کنم که من نمیدانستم این صداها به خاطر وجود این غول زشت درون من است. در واقع این افکار به صورت غیر ارادای در ذهن من شناور بودند و به دلیل وجود آنها احساس بدبختی و خستگی میکردم.
به دلیل وجود این زورگوی زشت، نمیتوانستم به خودم اعتماد کنم و در هنگام تصمیم گیریها دچار استرس و اضطراب میشدم.
علاوه بر این حتی در روابط عاشقانه، توانایی اعتماد کردن به دیگران را نیز نداشتم. همیشه نسبت به علاقه دیگران به خودم، شک داشتم و احساس حسادت کردم و به دنبال تضمینی بودم که بتوانم از علاقه دیگران نسبت به خودم مطمئن شوم. در این گونه مواقع گاهی صحبتهای حمایت کننده همسرم به من کمک میکرد؛ اما هرگز برای بحران درونی من کافی نبود. با نگاهی به گذشته متوجه شدم که در روابط صمیمیمن سه نفر حضور داشتند: خودم، شریکم و غول زشت درونم.
این یک مثلث فاسد بود که تنها عذاب من را بیش تر میکرد. در واقع من هر روز بیش تر به شریکم وابسته میشدم؛ زیرا به حمایت او در تمامیجنبههای زندگی ام نیاز داشتم. در نتیجه خوشحال بودن و نبودن من، کاملا وابسته به حرفهایی بود که او به من میزد. این موضوع باعث شکل گرفتن رابطه ناسالمیبین ما شده بود و مسئولیت بزرگی را روی دوش شریکم قرار میداد.
اگرچه پس از ۱۵ سال زندگی با این وضعیت و به دست آوردن تجربههای متعدد، داشتن این تصویر از زندگی من آسان بود؛ اما در آن زمان من دلیل داشتن احساس خستگی و بدبختی را نمیدانستم و در نتیجه تاثیرات نامطلوب آن را بر زندگی و روابطم تجربه کردم.
هنگامیکه این صدای درونی را شناسایی و صدای درونی ام را که من را حمایت میکرد به جای آن تقویت کردم، تحولات زندگی ام نیز آغاز شد؛ اگرچه این موفقیت یک شبه به دست نیامد؛ اما جواب داد!
هنگامیکه با خودم به شیوه ای خردمندانه و انگیزشی صحبت کردم، تغییرات بزرگی را دیدم. میتوانستم بدون هیچ ترسی تصمیم بگیرم؛ از خودم قدردانی کنم و قدرتم را ببینم.
به زبان خلاصه میتوان گفت بعد از این تغییرات، من دوست خوبی برای خودم شده بودم و این دوستی باعث شده بود بتوانم رابطه امنی را با افراد مهم زندگی ام، پرورش دهم. در این روش جدید، دیگر خبری از احساس وابستگی و آسیب پذیری نبود و در عوض احساس امنیت میکردم.
مراحلی که در ادامه گفته میشود، شامل مواردی است که برای موفقیت در این زمینه ضروری بوده و حاصل از تجربیات نویسنده این مطلب و کمکهای او به دیگران میباشد.
-
از انتقاد گر درونی خود آگاه باشید
حال زمان آن فرا رسیده که نوع صدای درونی خود را شناسایی کرده و حرفهایی که به شما زده میشود را کشف نمایید. تنها در صورتی میتوانید این مکالمه دورنی را به یک مکالمه دوستانه تغییر دهید که از نوع آن آگاهی داشته باشید.
تشویق کننده است یا شما را به پایین میکشد؟ ترسناک است یا اعتماد به نفس شما را افزایش میدهد؟
آیا به شما میگوید که ارزشمند هستید؟ یا بی ارزش و بی استفاده؟
این روشی رایج و توهمیدر فکر کردن است که، همه ما با آن درگیر هستیم و منجر به بد شدن احساس ما خواهد شد. نوع تفکرات خود را بیابید.
-
منتقد داخلی خود را به چالش بکشید و اجازه ندهید که شکست تان دهد
هنگامیکه با روشهای قلدری و عیب جویی منتقد درونی خود آشنا شدید، میتوانید آن را زیر سوال ببرید.
بسیاری از افراد از زیر سوال بردن آن امتناع میکنند؛ زیرا تصورشان این است که این منتقد درونی راست میگوید؛ اما هنگامیکه شروع به پرس و جو میکنند متوجه خواهند شد هیچ شواهدی برای اثبات اظهارات این قلدر درونی وجود ندارد. تنها چیزی که از آن پشتیبانی میکند باورهای ما است، باورهای کورکورانه ما از این اظهارات پشتیبانی خواهند کرد.
نگران نباشید، خوشبختانه راه حلی برای شما داریم که میتوانید با استفاده از آن باورهای خود را از نو بسازید. این باورها با پرسیدن سوالهایی هوشمندانه آغاز میشود که منتقد درونی شما برای آنها پاسخی ندارد.
این چند نمونه از سوالاتی است که شما میتوانید از منتقد درونی خود بپرسید:
چه شواهدی برای پشتیبانی از این افکار وجود دارد؟ و چه شواهدی وجود دارد که این افکار را نقض خواهد کرد؟
آیا این تنها یک فکر است یا واقعیت دارد؟
آیا احساسات من بر باورهایم در این افکار تاثیر گذار میباشد؟
من به دوست یا هر کسی که این افکار را دارد، چه چیزی میتوانم بگویم؟
-
احساسات خود را بشناسید
ترکیب احساسات و افکار ما میتواند منبع بزرگی باشد که گیج مان میکند. یک احساس مفهومیاست که ما میتوانیم آن را یک کلمه نظیر استرس، ناراحتی، خوشحالی و یا غمگین بودن، توصیف نماییم. در مقابل، تفکرات ما میتوانند در چند جمله بیان شوند و حاصل ارزیابی ما از تجربیات مان میباشند.
منتقد درونی تان در واقع از این حالت گیجی، علیه شما استفاده میکند. به طور مثال هنگامیکه احساس استرس و یا ناراحتی دارید، میگوید مشکل از خودتان است؛ در حالی که در دنیای واقعی هیچ مشکلی وجود ندارد. در واقع این موضوعی بسیار عادی است که شما گاهی اوقات احساس خوبی نداشته باشید و داشتن این حس به معنای بد بودن خودتان و یا اشتباه در انجام دادن کارها نمیباشد.
پس با تاکید و برجسته کردن این نکته برای خودتان، میتوانید از آن به عنوان یک قدرت دفاعی در برابر منتقدگر درونی استفاده نمایید.
شما با گفتن جمله ای مانند نمونه زیر، میتوانید آگاهی خود را افزایش دهید.
« به دلیل رخ دادن آن اتفاق، من اکنون احساس استرس و غمگین بودن میکنم و داشتن این احساس طبیعی بوده و گذرا است. داشتن این احساس به معنای اشتباه انجام شدن فعالیتهای من نمیباشد.»
ما شما را به استفاده از این جملات متناسب با وضعیت خودتان، دعوت میکنیم تا با استفاده از آنها بتوانید از این احساسات و تفسیرهای منفی خودتان، رها شوید.
-
شما نیاز به ساختن یک رابطه دارید و این موضوع زمان بر است
در کنار هم قرار دادن این عناصر برای تمرین، زمان بر خواهد بود. ممکن است شما برای مدت زمان ۱۰ یا ۲۰ سال صحبتهای منتقد درونی خود را شنیده و پذیرفته باشید. در نتیجه برای تبدیل کردن آن به یک ندای حمایت کننده باید، تمرین کنید.
هم زمان با استفاده شما از این مراحل، میتوانید روابط خود را بازسازی کرده و هم چنین از مزایای بی شمار داشتن روابط صمیمی، لذت ببرید.
شما این رابطه را نه به خاطر نیاز به استرس؛ بلکه به دلیل نیاز به اعتماد به نفس، پرورش خواهید داد.
به جای این که خودتان را با فکر کردن به نظر دیگران تخریب کنید، لحظات خود را به موارد مهم دیگری اختصاص دهید.
هم چنین با استفاده از این روش به جای احساس شک و حسادت، میتوانید امنیت و اعتماد را در روابط خود تجربه نمایید.
در نهایت لازم است به یاد داشته باشید که صمیمت واقعی حاصل دوست بودن شما با خودتان میباشد و هیچ جایی برای انتقاد و تخریب وجود ندارد. اگر با خودتان دوست باشید، میتوانید با همسر و شریک تان نیز ارتباط دوستانه خوبی را تجربه نمایید.